جدول جو
جدول جو

معنی پاک شدن - جستجوی لغت در جدول جو

پاک شدن
پاکیزه شدن، از آلودگی درآمدن، سترده شدن، زدوده شدن
محو شدن
تصویری از پاک شدن
تصویر پاک شدن
فرهنگ فارسی عمید
پاک شدن(نَقْهْ)
پاکیزه گردیدن. پاک گردیدن. طهارت. طهر. تطهّر. مطهر گشتن. طاهر گشتن. نظافه. (دهار). طیب. طاب. طیبه. تطیاب. زکاء. تزکّی. تنقّح. نقا. نقاوه. نقاءه. نقایه. نقاوه.
- پاک شدن از عیب و عوار یا وام و جز آن، برائت:
شهان بخدمت او از عوار پاک شوند
بدان مثال که سیم نبهره اندر گاه.
فرخی.
، سترده شدن. محو شدن. محو گشتن. انطماس. انمحاء. زدوده شدن. زایل شدن:
جهان زیر فرمان ضحاک شد
ز هر نامه ای نام جم پاک شد.
اسدی.
انجلاء. پاک شدن آفتاب. پاک شدن ماه، منزه بودن. تبارک. تقدس. (زوزنی) (تاج المصادر بیهقی) ، از حیض برآمدن زن. قطع شدن خون حیض ماهیانه در وقتی که زن هنوز به سن یأس نرسیده است. اقراء. تعلّی. (تاج المصادر بیهقی). تعلی، پاک شدن زن از نفاس. (زوزنی)
لغت نامه دهخدا
پاک شدن
پاگیزه گردیدن، طهارت، طاهر شدن، تطهر پاک گردیدن پاکیزه گردیدن طاهر شدن طهارت طهر، منزه بودن تبارک تقدیس، از حیض بر آمدن قطع شدن خون حیض ماهیانه در وقتی که زن هنوز بسن یاس نرسیده است اقراء، صفای باطن یافتن، انجلا پس از خسوف و کسوف، سترده شدن زدوده شدن زایل شدن، یا از عیب یا عوار پاک شدن، برائت یافتن، یا از وام و جز آن پاک شدن، پرداختن آن برائت
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پا شدن
تصویر پا شدن
از جا برخاستن و برپا ایستادن، برخاستن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پاک شده
تصویر پاک شده
پاکیزه شده، سترده، زدوده، محوشده
فرهنگ فارسی عمید
(شُ دَ / دِ)
سترده. زدوده. ممحو. ممحوه. ممحی. ممحیه. محو شده. زایل شده. مطموس. مطموسه. منسوخ. محکوک. ممحوق. ممحوقه، بری. عاری، پاک. زکّی. منقّح. مطهّر
لغت نامه دهخدا
(اَ جُ مَکَ دَ)
پاره شدن. شکافته شدن. دریده شدن:
یکی از کید شد پرخون دوم شد چاک از تهمت
سوم یعقوب را از بوش روشن گشت چشم تر.
رودکی.
چو ویسه چنان دید غمناک شد
دلش گفتی از غم بدو چاک شد.
فردوسی.
یکی تیغ زد شاه بر گردنش
همه چاک شد جوشن اندر تنش.
فردوسی.
ز خشکی دهان هوا کاک شد
دل خاک از تشنگی چاک شد.
فردوسی.
گر بماندیم زنده بردوزیم
جامه ای کز فراق چاک شده
ور بمردیم عذر ما بپذیر
ای بسا آرزو که خاک شده.
سعدی.
خرقه پوشان صوامع را دوتایی چاک شد
چون من اندر کوی وحدت لاف یکتایی زدم.
سعدی.
هزار جامۀ جان چاک می شود آن دم
که برزنی به میان چاکهای دامان را؟
(از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(بِ چَ / چِ مَ دَ)
کنایه از خویشتن را هیچ و ناچیز پنداشتن:
در بهاران کی شودسرسبز سنگ
خاک شو تا گل بروید رنگ رنگ.
مولوی.
ای برادر چو عاقبت خاک است
خاک شو پیش از آنکه خاک شوی.
سعدی.
ازین خاکدان بنده ای پاک شد
که در پای کمتر کسی خاک شد.
سعدی.
، مدفون شدن، نابود شدن: ای بسا آرزو که خاک شده. (سعدی) ، مبدل بخاک گردیدن:
که گر خاک شد سعدی او را چه غم
که در زندگی خاک بوده است هم.
(بوستان).
ما خاک شویم و هم نگردد
خاک درت از جبین ما پاک.
سعدی (ترجیعات).
سعدی اگر خاک شود همچنان
ناله و زاریدنش آید بگوش.
سعدی.
، در اصطلاح کشتی گیران به جای سر پا کشتی گرفتن. بزمین افتادن ولی بکشتی ادامه دادن
لغت نامه دهخدا
تصویری از پا شیدن
تصویر پا شیدن
پراکندن، نثار کردن، ریختن، برافشاندن، پاچیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باز شدن
تصویر باز شدن
گشاده شدن (درو مانند آن) گشود شدن مفتوح گردیدن
فرهنگ لغت هوشیار
سترده زدوده زایل شده محو شده مطموس منسوخ محکوک ممحوق، بری عاری، پاک پاکیزه زکی منقح مطهر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خاک شدن
تصویر خاک شدن
کنایه از خویشتن را هیچ و ناچیز پنداشتن است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پشک شدن
تصویر پشک شدن
پشک شدن موی. مجعد شدن جعودت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پاک شده
تصویر پاک شده
تمّ حذفه
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از پاک شده
تصویر پاک شده
Cleared
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از پاک شده
تصویر پاک شده
dégagé
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از پاک شده
تصویر پاک شده
очищений
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از پاک شده
تصویر پاک شده
temizlenmiş
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از پاک شده
تصویر پاک شده
очищенный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از پاک شده
تصویر پاک شده
صاف کیا ہوا
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از پاک شده
تصویر پاک شده
পরিষ্কার করা হয়েছে
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از پاک شده
تصویر پاک شده
kusafishwa
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از پاک شده
تصویر پاک شده
清掃された
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از پاک شده
تصویر پاک شده
청소된
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از پاک شده
تصویر پاک شده
oczyszczony
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از پاک شده
تصویر پاک شده
מנוקה
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از پاک شده
تصویر پاک شده
साफ किया गया
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از پاک شده
تصویر پاک شده
dibersihkan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از پاک شده
تصویر پاک شده
ทำความสะอาดแล้ว
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از پاک شده
تصویر پاک شده
geräumt
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از پاک شده
تصویر پاک شده
despejado
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از پاک شده
تصویر پاک شده
pulito
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از پاک شده
تصویر پاک شده
limpo
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از پاک شده
تصویر پاک شده
清理的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از پاک شده
تصویر پاک شده
schoongemaakt
دیکشنری فارسی به هلندی